خواجه بشیر احمد انصاری
تاریخ: 10 حمل 1399 – 29 مارچ 2020
نزدیک شدن جوامع انسانی و قارهها به همدیگر و جولان شباروزی میلیونها انسان در این دهکدهی کوچک جهانی با همه خوبیهایش، خانوادهی بشری را آسیبپذیر هم ساخته و زمینه انتقال بیماریهای خطرناک و ساری را آسان کرده است، امری که میتواند تهدید خیلی جدی برای تمدن بشری و سلامت آن به شمار آید. امروز ویروس هراسانگیز کرونا جهان را در معرض خطر بزرگی قرار داده است؛ و ترس جهانیان بیشتر از آن که به گذشته و شمار قربانیان این بیماری پیوند داشته باشد، به آیندهای رابطه دارد که بشریت از آن هراس دارد.
در گذشتههای تاریخی که روابط بازرگانی ما در حوزهی خاورمیانه و آسیای میانه و هند و چین خلاصه میشد، بیماریهای «طاعونی» به آسانی در این جغرافیا رفتوآمد میکردند و تاریخ منطقه خاطرات فراوانی از این بیماریهای همهگیر را ثبت کرده است.
به روایت تاریخ، چنین بیماریها تأثیرات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ویرانگری به جا گذاشته و گاهی آثار دیموگرافی آن تا قرنها قابل جبران نمیبود. حدود یکونیم قرن پیش، بیماری طاعون، شش ملیون انسان را در ایران بلعید.
این بیماریها در عرصهی روابط بینالدول هم تأثیر مهمی داشته است تا جایی که برخی مؤرخان را باور به این بوده که طاعون از علل اساسی برچیده شدن بساط امویان در شرق امپراطوری بوده است. رابطه با شمال امپراطوری هم با طاعون پیوند داشت و در اثر همین بیماریهای فراگیر بود که در سال ۶۹۵ میلادی امپراطور روم، جستینیان دوم، بر ارمنستان یورش برد و آن را از بدنه خلافت اموی جدا ساخت و سپس تا مرزهای شام تاخت تا آن که عبدالملک بن مروان را مجبور نمود هفته یکهزار دینار جزیه بپردازد.
تعامل جوامع این حوزه در برابر این نوع بیماریها هم متفاوت بوده است. جامعهشناس بزرگ عراقی علی الوردی مینویسد که در سال ۱۸۳۰ میلادی، داوود باشا، والی بغداد از داکتری در قنسلگری انگلستان خواست تا برنامهای برای قرنطین و یا حصار بهداشتی طرح ریزد و او آن کار را کرد، ولی برخی افراطیهای مذهبی مانع تطبیق آن برنامه شدند، در نتیجه اروپاییهای ساکن در بغداد و مسیحیهایی که با آنها در رابطه بودند به این توصیههای بهداشتی عمل کردند و بقیهی مردم خودشان را به قضا و قدر سپردند و در اثر آن، خیابانها پر از مرده شد تا جایی که زندهها توان دفن مردهگانشان را نداشتند، و روزهایی هم میشد که مردم جسد نه هزار انسان را زیر خاک میکردند. چندی پیش امیر افخمی در مجله سیاست خارجی Foreign Affairs امریکا نگاشته بود که در سال ۱۹۰۴م زمانی که کولیرا مردم ایران را درو میکرد، حکومت خواست تا از رفتن مردم به مزارهای دینی جلوگیری کند، ولی برخی روحانیان آن را توطئه کافران تبلیغ کردند و در نتیجه گردن هزاران انسان بیگناه را با اعصابی آرام زیر گیوتین کولیرا گذاشتند.
در تاریخ مسلمانان ما با دو گونه برخورد در برابر این هیولای ویرانگر و هستیبرانداز روبهروییم. یکی برخورد تمدنی بوده تا جایی که در برهههایی از تاریخ موسم حج را الغا نمودهاند، همان طوری که در سال ۱۸۱۴م صورت گرفت؛ و دانشمندان بزرگ، تطبیق توصیههای بهداشتی مربوط به طاعون را در چهارچوب امر به معروف و نهی از منکر و احتساب گنجانیده و هزاران صفحه در باب آن نگاشتهاند؛ و دیگرش برخوردی افراطی و جاهلانه و فرستادن میلیونها انسان به کام مرگ بوده است. آخر پیامبری که وارد شدن انسانی را که بوی پیاز از دهان او به مشام میرسد به مسجد منع کرده است، چطور میتواند ورود بیمارانی را به مساجد مسلمانان اجازه دهد که از دهانشان زهر میتراود و کسی از هویتشان هم آگاه نیست.
نویسنده به این باور است که افغانستان یکی از آسیبپذیرترین جوامع دنیا در این زمینه به شمار میرود. برگزاری مناسبتهای مزدحم جنازه و فاتحهخوانی و ختم و نامزدی و عروسی و امثال آن از یکسو، و نبود امکانات کافی از سوی دیگر، و عدم اعتنای فرهنگ جمعی به توصیههای بهداشتی از دیگر سو میتواند تراژیدی هولناکی را در این کشور رقم زند.
ببینیم که چه شماری از میان رخت خواهند بست و تاریخ از ما چگونه یاد خواهد نمود!