خواجه بشیر احمد انصاری
تاریخ: 31 حمل 1399 – 19 اپریل 2020
جغرافیای سیاسی کشورها گاهی فرصت، گاهی مصیبت و زمانی هم معجونی از فرصت و مصیبت بوده است که به باور نویسنده، جغرافیای ما از نوع سوم آن بوده است.
سرزمینی که امروز به نام افغانستان شناخته میشود، پیوسته مرز تمدنها، امپراطوریها و جهانگشایان تاریخ بوده است و از این لحاظ بهای بزرگی را نیز در مسیر تاریخ خونینش پرداخته است.
آری! ما یک روز منطقه حایل میان صفویهای ایران و مغلهای هند و شیبانیهای آسیای میانه؛ بار دیگر دیوارهای میان امپراطوری روسیهی تزاری و بریتانیا، و امروز میدان کشمکشی میان امریکا –به عنوان میراثدار هند برتانیایی با نماینده منطقهای آن- از یکسو، و ایران و روسیه از سوی دیگر، گردیدهایم.
حدود ۱۸ سال پیش برخی تحلیلگران، افغانستان را میدان بازی بزرگ نوین نامیدند و در آن شرایط و احوال بخت این سرزمین یاری کرد تا این کشور برای مدت کوتاهی تلقیگاه رقبای بزرگ گردد. در این میان ما شاهد دو استراتژی کلان بودیم که یکی از خط واشنگتن، خلیج و اسلامآباد عبور مینمود و دیگرش از خط مسکو- تهران.
درسی را که از تاریخ معاصر افغانستان میتوان آموخت این است که هر گاهی پلهی ترازوی یکی از دو استراتژی در این سرزمین رجحان یابد، امنیت و ثبات و استقرار نیز از آن رخت بر میبندد.
اگر از امیر شیرعلی خان آغاز کنیم، میبینیم که غلتیدن او در کنار امپراطوری تزاری روس نتوانست او را در امر ثبات سیاسی کمک کند تا که عبدالرحمن خان آمد و با تجربهای که از تعامل با دو امپراطوری داشت، توانست استقراری را به وجود آورد. فرزندش حبیبالله هرچند راه پدر را برگزید ولی باز هم میلانش به هند برتانیایی بیشتر بود تا آن که فرزندش آمد و کشور را به سوی «همسایه» شمالی کشاند. حبیبالله خان کلکانی که نمیدانست در دنیا چه میگذرد با هر دو در آویخت. نادر خان که از استقامت جنوب و با همکاری انگلیسها آمده بود، دولتش مستعجل بود تا آنکه محمد ظاهرشاه آمد و با ایجاد توازن میان «شرق» و «غرب» برای ۴۰ سال تمام امنیت و استقرار این سرزمین آسیبپذیر را حفظ کرد. بقیه حکایت را که به یاد داریم.
آنکه در این میان توانست امنیت و استقرار طولانیتری را تضمین نماید عبد الرحمن خان در قرن ۱۹ و ظاهرشاه در قرن ۲۰ بودهاند که از اهمیت توازن میان دو قطب آگاهی خوبی داشتند.
پرسش این است که آیا در میان ما کسی خواهد بود که اراده ارتقابخشیدن به این «دولتشهر منطقه حایل» را تا سطح «دولتشهر واقعی» در سر داشته باشد؟!