خواجه بشیر احمد انصاری
تاریخ: 26 عقرب 1398 – 17 نوامبر 2019
یک از آسیبهایی که گرفتار نخبهگان ما گردیده، بیگانهگی با زمان و مکانی است که در آن زندهگی میکنیم؛ به این مفهوم که ما همان طوری که از لحاظ زمانی غرق گذشتهی خودمان بودهایم، از لحاظ مکانی هم غرق قضایای جوامع دیگر دنیا میباشیم.
این درست است که اندیشهها، ادیان، ایدیولوژیها و فلسفهها سرشتی جهانی دارند و این هم درست است که بنی آدم اعضای یک پیکر اند، ولی این هم درست است که هر فرد و جامعهای در قدم نخست مسوول شناخت خود و رسیدهگی به احوال و مشکلات خودش میباشد.
در یونان قدیم بر سر معبد دلفی نگاشته بودند «خودت را بشناس» و یونانیها میگفتند هر که خودش را نشناسد، معرفتش در بارهی دیگران هم قابل اعتماد نیست. اندیشمندان مسلمان یک قدم جلوتر رفته و عبارت «هر که خود را شناخت، خدا را شناخت» را شعار خودشان ساختند.
هیچ مردمی شاید، در روی زمین چون ما که کاسههایی داغتر از آشیم، غرق حوادث برون از مرزهایشان نباشند. اگر جنگی در مرز سوریه و ترکیه شعلهور شد، در همان لحظه پرچمهای جنگ در میان ما نیز بر افراشته میشود، اگر در عراق و یمن و لیبیا و کجا و کجا حادثهای صورت گرفت ما در دفاع و یا مخالفت با آن آستین بر زده و بر سر و صورت همدیگرمان میکوبیم.
ما در حالی که جهانی میاندیشیم ولی عملاً در لاک قوم و قبیلهیمان زندانیایم. جالب اینکه پیروان جریانهای ایدیولوژیک جهانی ما نیز، در قبیلهپرستی و محلگرایی از خانها و ارباب قبیله و محله، پیشی جستهاند.
گروهی از ما میتوانند همه جنایتهای روی زمین را دیده و در دفاع از همه قربانیان جهان سینه کوبیده و یخن پاره نمایند، ولی همینها حاضر نیستند تا اجساد خونآلود زنان و کودکانی را ببینند که در کشور خودشان شب و روز سلاخی میگردند، و چه بسا کسانی را میشناسم که در جهت دفاع از گروههایی در آن سوی گیتی گلو پاره میکنند ولی در کشور خودشان از دیدن خون بیگناهان بیدفاعترین ملت روی زمین، احساس راحتی مینمایند.
من معتقدم که جنایت، جنایت است، چه در افغانستان صورت بگیرد، یا در هندوستان و پاکستان و هر جای دیگری، ولی این را هر انسان هوشمندی باید بداند که چیزی به نام اولویت و شناخت زمان و مکان وجود دارد.
من نمیگویم باید در لاک خویش بود و دروازهها را به روی جریان آزاد اطلاعات بست، آنچه میخواهم بگویم این است که باید از حوادث دنیا خوب آگاهی داشت و این اطلاعات و آگاهی را در خدمت مستحقترین مردم روی زمین به آگاهی و خدمت، که همین مردم خودماناند، قرار داد.
گهی بر طارم اعلی نشینی
گهی بر پشت پای خود نبینی