بشیر احمد انصاری

:: پایگـاه نشــــر آثار و افکــار ::
دکتر خواجه بشیر احمد انصاری
معماران توسعه
مقاله‌ها

معماران توسعه

خواجه بشیر احمد انصاری

تاریخ: 18 حوت 1398 – 8 مارچ 2020

نشر شده در روزنامه هشت صبح

یکی از نعمت‌های بزرگی که نصیب برخی ملت‌ها می‌گردد، ظهور رهبران ملی در میان‌شان بوده است؛ به همین شکل نبود چنین رهبران را می‌توان مصیبت ملی نیز به شمار آورد. تامس کارلایل، ادیب و فیلسوف بزرگ اسکاتلندی و یکی از اندیشه‌ورزان رنسانس اروپا، رهبران را موتوران تاریخ و مهندسان جوامع بشری می‌دانست.

این درست بوده که عصر سلسله‌های خاندانی قدرت دیگر سپری گردیده، ولی این هم درست است که رهبران اصیل ملت‌ها هنوز هم می‌توانند نقش بزرگی در زمینه شکوفایی، سربلندی، هم‌بسته‌گی و استقرار جوامع‌شان بازی کنند. گاندی، ماندیلا، مارتن لوتر کینگ و… نمونه‌هایی از همین‌دست رهبران در قرن بیستم به شمار می‌رفتند.

لی کوان یو، یکی دیگر از همین رهبران بزرگ ملی است که شهر کوچک و بندری سنگاپور را به یکی از کانون‌های پر‌درخشش جنوب‌شرق آسیا تبدیل کرد. رهبری خردمندانه او بود که یک پایگاه مستعمراتی، چند‌نژاده و توسعه‌نیافته را به یکی از ببر‌های نیرومند آسیایی مبدل کرد تا چیزی متفاوت از همسایه‌گانش به اقتصاد جهانی عرضه کند.

نمونه دیگر این شخصیت‌ها داکتر مهاتیر محمد است که او را می‌توان آفریدگار معجزه‌ای به نام مالیزیا به شمار آورد. او از دروازه‌ی بزرگی وارد تاریخ شد و کشوری عقب‌مانده و غرق در فقر و ناتوانی را به یکی از بازیگران اقتصادی و سیاسی منطقه و جهان تبدیل کرد. او پس از فراغت از طب با یک دست بیماران کشورش را تداوی می‌کرد و با دست دیگر روان جمعی و ذهنیت آن‌ها را علاج. انسان مالیزیایی پیش از مهارتیر تنها زراعت برنج را بلد بود، در حالی که انسان عصر مهاتیر تکنولوژی صادر می‌کند و دانشگاه‌های کشورش با غرب رقابت می‌کنند.

مهاتیر غرب را چلینجی عقلانی داد و نفوذ یک گروه خاص دینی را بر شریان‌های اقتصادی جهان با صدایی بلند نقد کرد و در برابر کشور‌گشایی‌های قدرت‌های زورگو ایستاد. سخنان و اندیشه‌های او همان‌طوری که برای انسان مسلمان خاورمیانه و شرق آسیا پر‌جاذبه بوده، به همان اندازه برای راننده‌گان تاکسی در شهر نیویورک و مکسیکو سیتی و بونوس آیرس جالب و شنیدنی است.

تامس هابز کتابی دارد به نام «لویاتان» که در پشت آن تصویر شهریاری را رسم کرده‌اند که خود از تصاویر کوچک شهروندان کشورش شکل گرفته است، تو گویی رهبران بزرگ ملی چیزی جز تجسم جمعی هستی و اراده و رویای مردم خویش نیستند.

من به این باورم که افغانستان فرصت‌های بزرگ‌تر از سنگاپور و مالیزیا در اختیار دارد. موقعیت حساس سوق‌الجیشی، سرمایه‌های عظیم زیرزمینی، دریا‌های وحشی و سرکشی که از مرز‌های ما به بیرون فرو می‌ریزند، گذرگاه‌های تجارتی، شهروندان با‌استعداد و ده‌ها منبع دیگر طبیعی و بشری می‌توانند سرنوشت درخشانی برای این کشور رقم بزنند.

در این میان، جای معمار هوشیار، سخت‌کوش و عصیان‌گری خالی است که بتواند شکاف‌های بزرگ قومی، سمتی و ایدیولوژیک را ترمیم کرده و از این همه منابع دست ناخورده در جهت ساختن این میهن ویرانه و ملت زخمی سود جوید.
این ممکن است!

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *