خواجه بشیر احمد انصاری
تاریخ: 22 سرطان 1399 – 20 جولای 2020
جامعه سیاسی ما هر چند فاقد چیزی به نام احزاب سیاسی است، ولی باز هم همین تجمعهای منحط، میراثی، قومی و سمتی ما که خودشان را حزب میشمارند، مبتلا به آسیبهای گوناگونی بودهاند که استبداد و خودکامهگی از بیماریهای کشنده آن به شمار میرود.
تاریخ سیاسی افغانستان شاهد انواع گوناگونی از استبداد و خودکامهگی بوده است که گاهی در کسوت سلالهی شاهی، زمانی در قالب ایدیولوژی، و گاهی در جامهی دین جلوهنمایی کرده است؛ اما استبدادی که امروز در سراپای دستگاه جامعه ریشه دوانده یا با قدرتی بیرونی پیوند دارد؛ یا از ثروت مافیا نیرو میگیرد، و یا هم از نطفه «مقدس» رهبران سیاسی مشروعیت کسب مینماید.
شرایط دشوار اقتصادی اگر برای جامعه دردآور است، ولی برای خودکامهگان فرصتی طلایی به شمار میرود. آخر چقدر حقیر اند سیاستمدارانی که از شرایط بد اقتصادی، ضعف مالی و وضعیت کاری جوانان و اطرافیانشان سود برده و سعی میورزند تا آنها را مجبور سازند که برایشان گلو پاره کنند. وقتی این حالت ادامه مییابد ضمیر قربانیان از هر ارزشی خالی، بت شخصیت بر ویرانه ضمیرها اعمار، دژ وجدان شکسته و خضوع در برابر خودکامهگان جزء سرشت زیردستان میگردد. لابواسییه اندیشمند فرانسهای از مفهومی به نام «بردهگی داوطلبانه» نام میبرَد که آن را زشتترین نوع بردهگی به شمار میآورد. ناپلیون اشتیاق تسلط بر روان زیردستان را نیرومندترین امیال به شمار میآورد.
خودکامهگان دشمنان صف مقدم توسعهی سیاسی جوامع انسانی به شمار میروند و از همین لحاظ نخبهگان جامعه را دشمنان بالقوهی خودشان میشمارند. آنها اگر تشکلی هم ایجاد کردند، میخواهند آن تشکل برابر با قد و اندام خودشان عیار گردد. قانون در میزان خودکامهگان معنای دیگر منفعت و جایگاه و موقعیت چنین عناصری به شمار رفته و در تشکلهای استبدادزده، چنین مسوولانی خود «اکثریت» به شمار میروند.
خودکامهگان، میان خدمت ملموس و موجسواری راه دوم را میگزینند، چون پیشه موج سواری هیچ هزینهای در پی ندارد. مانس اشپربر میگفت چون در عصر ما شعور اجتماعی به پیشرفتهایی دست یافته است، خودکامهگان پیوسته میکوشند تا خویشتن را قهرمان میدان جلوه دهند، و آسانترین کار در این مسیر، رکاب زدن بر موج جاذبه اجتماعی است.
به هر حال، نویسندهگان کتاب «ملتها چگونه ایمنیشان را در برابر استبداد از دست میدهند»، مینویسند: انسان امروز از سه مسیر به بردهگی کشانده میشود: انتخاباتی آغشته با جعل و تزویر، نیروی سلاح جنگجویان، و میراثیشدن قدرت.
تا زمانی که دژ اراده و گریبان ذهن، از پنجه خودکامهگان رها نگردد، انتظار هیچ تحولی را در عرصه توسعهی سیاسی و تحول اجتماعی نباید داشت. بهرهجویی از کرامت انسانی هم در فضای اختناقآور و سمومخیز استبداد و خودکامهگی ممکن نیست.
فکر خود و رأی خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرأیی